کامران

نظرات شخصی

کامران

نظرات شخصی

۲۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

به یک صورت گرفتار شد این دل شکسته، سالها و بارها صورتهای زیباتر از این دیده بود و هیچ کششی سوی آنها نداشت. اکنون در این سن که دیگر آن حال و هوای جوانی هم افول کرده است... تشخیص زیبایی ظاهری چندان برایم سخت نیست، ولی زیبایی درون و باطن زیبا؟! نمیدانم این من پست چگونه جذب باطن زیبا میشود؟ نمیدانم.

داستانی قدیمی که لطیفه ای ست یادم آمد که؛ چوپانی روستا نشین قصد عروس کردن دختر و داماد کردن پسر داشت و می خواست نیمی از گله گوسفندش را بفروشد برای تأمین هزینه ازدواج ایشان. هر جا میرفت و تلاش میکرد به جایی نمیرسید... روزی در صحرا قصد نماز کرد و سجاده گسترد، نمازش به سلام رسید که همان وقت چند تا از گوسفندها از روبرویش بع بع کنان رد شدند و او حواسش پرت شد راست را نگریست و گفت: خریدن خریدن وبه چپ: نخریدن هم نخریدن، و سلام آخر: اللهم انت السلام و منک السلام تبارکت و تعالیت یا ذو الجلال و الاکرام. سلام بر یمین و یسار به یاد گرفتاریش افتاده بود ولی سلام بر الله در دلش ریشه داشت. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۳
ح م کامران نیرومند

سلام، بیشتر از ۱۲ سال است که دیوان حافظ که با فرنام رفتم و گرفتم و با فال حافظ مأنوس شدم چون وقتی ازش خواستم برایم فال بگیرد او اجابت کرد و فالی گرفت و گفتم چی میگه، گفت اعتقادی به فال نداری بیخیالش، گفتم از کجا میدونی و او گفت که فالت اینطوری میگه و من نمیدونستم قارداش! 

در این شب بیخوابی فالی از حافظ گرفتم؛

هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز// ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

روندگان طریقت ره بلا سپرند// رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب// که نیست ارباب کینه محرم راز

...

فکر کردم چه اشکال حالی از مولا جلال الدین و شمس عزیز بپرسم... گاهی نیت فالی از شمس خوب است و این سطرهای اسرار آمیز چون موجی این خس افتاده را تکانی میدهد ...

نمیدانم چرا یاد زنده یاد آقا خسرو شکیبایی افتادم روحش شاد که عاشق انسانها بود و بازیگری هنرمند...


دریافت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۰۴:۱۸
ح م کامران نیرومند

ماندیم هرچند که رفتیم که رفتیم

نه شرمسار نه سعید ز آنچه گفتیم

سوختم چنان که دود بر آسمان رفت

انگار آتشی ست و ما آلوده نفتیم

چه سر بود این سوختن بی نهایت

زیرا که راز او را گاهی نمینهفتیم؟!

کامران کنون تلخ کند کام از شیره تریاک

تلخکامی ست شاید که هنوز در گرو شش و هفتیم

توجیه نکن جانا این مرض که داری!

تو دوا از او جو که در خاکش شکفتیم

حکیم است و شفاگر یکه

 ای وای ز مهر و دادش که هر آن در شگفتیم.

--------------------

مرحوم شکسپیر در یکی از اشعارش که شبیه غزل است که sonet میگویند جمله ای دارد که هیچوقت فراموش نمیکنم  My name be buried where my body is دفن شود نامم جایی که تنم مدفون است،  الان تا حدودی میفهمم که چی و البته انشاالله بر من چنین خواهد شد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۷
ح م کامران نیرومند

فرار از زندان: توصیه مشترک صمد بهرنگی و استاد هاروارد

ماهی سیاه کوچولو گفت: نه مادر! من دیگر از این گردش ها خسته شده ام، می خواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرفها را به ماهی کوچولو یاد داده، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و آن یاد گرفته ام؛ مثلا این را فهمیده ام که بیشتر ماهی ها، موقع پیری شکایت می کنند که زندگیشان را بیخودی تلف کرده اند. دایم ناله و نفرین می کنند و از همه چیز شکایت دارند. من می خواهم بدانم که، راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد؟...!

وقتی حرف ماهی کوچولو تمام شد ، مادرش گفت:« بچه جان! مگر به سرت زده ؟ دنیا!... دنیا!... دنیا دیگر یعنی چه ؟ دنیا همین جاست که ما هستیم ، زندگی هم همین است که ما داریم»...

آنچه خواندید قسمتی از کتاب ماهی سیاه کوچولو نوشته صمد بهرنگی بود. حالا می خواهیم با هم نوشته ای را بخوانیم از یک استاد دانشگاه هاروارد که کتاب ژنتیک نوآوری را نوشته است:

⭕️اسیر مرزهای فیزیکی نشوید. از یک کشور جدید دیدن کنید. یا در آن زندگی کنید. به یک محیط جدید مانند حوزه‌های کاری متفاوت در شرکت خود یا دیگر شرکت‌ها در صنایع مختلف بروید. دنیا را با مشغول شدن به فعالیت های جدید کاوش کنید. به یک فعالیت حرفه ای یا اجتماعی متفاوت از حوزه‌ی کاری معمول خود بپردازید. در سخنرانی کسی که با حوزه‌ی کاری اش آشنا نیستید، شرکت کنید. از یک موزه‌ی غیرمعمول دیدن کنید. وقتی این فعالیت‌های جدید را انجام می‌دهید، با پرسیدن سؤالات مختلف از خود، کمک کنید بر اساس این تجربه‌ جدید، دیدگاه های جدیدی در ذهنتان شکل بگیرد. سؤالاتی مانند: اگر تیم کاری من اینجا بود، برای تولید چیزی جدید، از این تجربه چه میتوانستیم بیاموزیم؟ اگر قرار بود از این محیط جدید چیزی (محصول، فرایند یا...) را انتخاب کنم و با خود به محیط کارم ببرم، چه چیزی می‌توانست باشد؟ تلاش کنید که در طول هر ماه حداقل یک مرز را نادیده بگیرید و از آن عبور کنید.

☑️⭕️تجویز راهبردی: 

صمد بهرنگی در سال 1346 به زبان داستان و کریستینسن استاد هاروارد به زبان علمی در سال 2011 هر دو یک چیز را می گویند: آنجا که زندگی می کنی و در آن حوزه ای که کار می کنی و آن چیزی که می بینی تبدیل می شود به چارچوب فکری تو. اگر زیادی در یک جغرافیا، حوزه کاری، رشته تحصیلی بمانی، آن جا کم کم می شود برای تو یک زندان. زندانی بدون میله. زندانی بدون دربان و زندانی بدون شکنجه. اما تمام خاصیت های یک زندان را دارد: محدودیت، تکراری بودن، تنگی و خفه کنندگی، تنهایی و تاریکی. 

بنابراین توصیه می کنم همین امروز سه تصمیم ساده بگیرید:

1- یک سخنرانی نامربوط به حوزه تخصصی خود را گوش کنید.

2- یک کتاب نامرتبط با رشته تحصیلی خود مطالعه کنید.

3- یک بازدید مجازی از یک کشور دیگر داشته باشید (مشاهده فیلم ها و مطالعه سفرنامه ها و ...).

فرار از زندان آنقدرها هم سخت نیست. تمام سه کاری که در بالا پیشنهاد کردم به اندازه یک فصل از سریال فرار از زندان از شما وقت نخواهد گرفت اما بیش از آن برای شما بازده خواهد داشت. آزمایش کنید!

دکتر مجتبی لشکربلوکی، معلم دانشگاه

@Dr_Lashkarbolouki

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۱:۵۳
ح م کامران نیرومند

غزل ۲۲۳۷ دیوان کبیر، 

این ترک ماجرا از دو حکمت برون نبو// یا کینه را نهفتن یا عفو و حسن خو

یا آنک ماجرا نکنی به هر فرصتی // یا برکنی ز خویش تو آن کین تو به تو

از یار بد چه رنجی از نقص خود برنج // کان خصم عکس توست مپندارشان تو دو

از کبر و بخل غیر مرنج وز خویش برنج// زیرا که از دی آمد افسردگی جو

ز افسردگی غیر نرنجید گرم عشق// کاندر تموز مردم تشنه ست برف جو

آن خشم انبیا مثل خشم مادر است// خشمی است پر ز حلم پی طفل خوبرو

خشمی است همچو خاک و یکی خاک بر دهد// نسرین و سوسن و گل صد برگ مشک بو

خاکی دگر بود که همه خار بر دهد// هرچند هر دو خاک یکی رنگ بد عمو

در گور مار نیست تو پر مار سله ای// چون هست این خصال بدت یک به یک عدو 

در نطفه می نگر که به یک رنگ و یک فن است// زنگی و هندو است و قریشی با علو

اعراض و جسم جمله همه خاک هاست بس// در مرتبه نگر که سفول آمد و سمو

از نیک بد بزاید چون گبر ز اهل دین// وز بد نکو بزاید از صانعی هو

گویی فسوس باشد کز من فسوس مخوار// صرفه برد نه خود من صرفه برم از او

این مایه می ندانی کاین سود هر دو کون // اندر سخاوت است نه در کسب سو به سو 

خود را و دوستان را ایثار بخش از آنک// بالا دو است حرص تو بی پای چون کدو

در جود کن لجاج نه اندر مکاس و بخل// چون کف شمس دین که به تبریز کرد طو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۴:۳۹
ح م کامران نیرومند

غزل ۲۲۳۶، دیوان کبیر( شمس) 

جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو // گه تکیه گاه خلقم و گه اژدهای تو


دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۰۰:۴۳
ح م کامران نیرومند

آقای عباس آخوندی در سخنرانیها و اعمال و نظریاتش به من ثابت کرد که یک فراماسون بسیار آموزش دیده در خدمت سیستم جهانی استکبار هستند. البته نه ایشان بلکه افراد زیادی از سال ۸۹ وارد مقامات حساس جمهوری شدند که تربیت شده نو فراماسون و فراماسون کلاسیک بودند و هستند. البته این حرفها سبب میشود که برادران خر مذهب خووب ما بگویند تقصیر دولت اصلاحات بود و هست در صورتیکه این گروه جدید تعالیم جدید داشتند و الان در حرف کاملا موجه هستند و به نظر من سیستم اطلاعاتی ما باید این افراد را تصفیه کند. یک قمارباز و روسپی و عرق فروش را راحت میشود پیدا کرد و عمومی شلاق زد ولی مهدی رفسنجانی و رحیمی معاون اول که غیر مستقیم پرورنده فسق و فجور بودند و هستند چرا شلاق عمومی میل نمی‌کنند ؟! جنایت امروز غیر محسوس و مرگبارتر میشود، خصوصا بهایی جماعت مجالس شب نشینی با معجون مخصوص برگزار میکنند که سبب سقط جنین زنان مسلمان که نمی دانند دوستشان بهایی است و برای جنین او برنامه ریزی کرده است. هیچکدام را اثبات نمیکنم، و این وظیفه سیستم امنیتی و اطلاعاتی است، چطور یک فرد معلول با ناراحتی قلبی مثل من میتواند راجع به این مطالب تحقیق کند و مدارک قابل اثبات کسب کند ولی ... الان در حال نابود کردن این اسناد عکس و فیلم و صدا و نامه ها هستم و هیچ چیزی به مسؤولان پر ادعای خر مذهب نمیدهم. ( خر: بزرگ) بگردید پیدا کنید این مطلب فقط سر نخ بود. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
ح م کامران نیرومند