این صحبتهایی است که استاد رحیمپور ازغدی زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در حضورایشان و در هیأت دولت گفته بودند، حرفهای قدیمی و مهم که در نظر برخی بزرگترهای جمهوری اسلامی بی اهمیت می نمود...
این صحبتهایی است که استاد رحیمپور ازغدی زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در حضورایشان و در هیأت دولت گفته بودند، حرفهای قدیمی و مهم که در نظر برخی بزرگترهای جمهوری اسلامی بی اهمیت می نمود...
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود// پیش پایی بچراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند// گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار// گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزیند// من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
عقلم از خانه بدر رفت وگرمی اینست// دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت// حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود.
( یا ثوار الارض: ای انقلابیون زمین- اثر جولیا بطروس)
( امشب شب یلداست، خوب و خوش و سلامت باشید، الله معکم و سلام علیکم)
گذشته ها گذشته
هرچی قشنگ و هرچی زشته
امروزو دریاب ای فلان
خوشی و غم بافته در تن جهان
سکه ها زنگ زده چه آهن چه طلا
ارزها بیهوده، چه میجویی در این بازی پر بلا؟
امروزو دریاب تا فردا خوب شود
شیطنتهای شیطان ته تهای جهنم رسوب شود
ذرتها پرت کردی و حباب ساختی
سیخت چوبی بود،
فکر کردی از دلم کباب ساختی؟!
من از جنس حدیدم
در چشم کورت ایطوری ناپدیدم:
( ...............................).
آی جماعت چطوره حالات تون؟
قربون اون فهم و کمالات تون
تا که میفته دندونای شیری
روی سرت میشینه برف پیری
کمیسیون مرگ میشه تشکیل
درو میشن بزرگترای فامیل
از جمع بچه ها بیرون باید رفت
مجلس ختم این و اون باید رفت
یه دفعه همکلاسیها پیر میشن
هم بازیها پیر و زمین گیر میشن
چطور شد، تموم شد، کجا رفت؟
مثل پرنده پر زد و هوا رفت
سر زده آفتاب از پشت بوم
ما موندیم و یه قصه نا تموم
قربون دوره ای که خوش بینی بود
تار سبیلها چک تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره
بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه رقص هندونه
بوی خوش کتابهای کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و رویا
خدا خدا خدا خدا، خدایا!
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دل شکسته
قربون اون دستای پینه بسته
مردای ده، مردای کاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت کوه، مثل خورشید
تو دلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هُرم آفتاب
مردای ناب و کم نظیر و کم یاب
کیسه چپقها به پر شالشون
لشکر بچه ها به دنبالشون
بیل و کلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رخت خواب
یکسره رو پان تا غروب آفتاب
چار تای رستمن به قد و قامت
هیکلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیر گرده گلاشون
غبار اگر نشسته رو کلاشون
کلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بی ریا.
---------_-----------------------_-----------------
سلام ما رو هم به گل آقا برسون آقای عزیز ابوالفضل زرویی نصر آباد