هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب// که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب
چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست// تو بر آ بر آسمانها بگشا طریق و مذهب
(۲۶ آذر ۱۳۹۷ )
-----------
او به دست من و کورانه به دستش جستم// من به دست وی و از بی خبران پرسیدم
ساده دل بودم و یا مست و یا دیوانه // ترس ترسان ز زر خویش همی دزدیدم
... از غزل ۱۶۲۸ ( ۱۵ آذر ۹۵ )
----------------
ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر// اسیر عشق نگردد ز رنج و خواری سیر
ز زخمهای نهانی که عاشقان دانند// به خون درست و نگردد ز زخم کاری سیر
مقیم شد به خرابات و جمله رندان را// خراب کرد و نشد از شراب باری سیر ...
هوای تو چو بهارست و دل ز توست چو باغ// که باغ می نشود از دم بهاری سیر...
« از غزل ۱۱۵۲» (۱۸ آذر ۹۵)
الهی یا ربی دوستت دارم.
------------------------
ای طایران قدس را عشقت فزوده بال ها// در حلقه سودای تو روحانیان را حالها
در ’ لا احب الافلین ‘ پاکی ز صورتها یقین// در دیده های غیب بین، هر دم ز تو تمثالها
افلاک از تو سرنگون، خاک از تو چون دریای خون// ماهت نخوانم، ای فزون از ماه ها و سالها
( به نیت سالگرد ازدواج محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خدیجه ام المؤمنین سلام الله علیها)
( غزل دوم از دیوان کبیر)
---------------------------------
ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم// مجلس آخر شد و ما تشنه و مخمور سریم
( غزل ۱۶۵۲ دیوان کبیر) ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
---------------------------
ما مست شدیم و دل جدا شد// از ما بگریخت تا کجا شد
چون دید که بند عقل بگسست// در حال دلم گریز پا شد
او جای دگر نرفته باشد// او جانب خلوت خدا شد
در خانه مجو که او هواییست// او مرغ هواست و در هوا شد
او باز سپید پادشاهست// پرید به سوی پادشا شد.
( غزل ۷۲۲ از دیوان کبیر/ ۳ شهریور ۹۶ )