بی قرار و حیرانم، چرا؟!
حدود یک سال است که چنانم، نمیدانم شاید دیوانه شدم؛ ایران را دریایی از خون میبینم در هشت نه سال پیش رو، شاید جنگ چپاول ملل بشود، به هر حال ایران قلب جهان است بر اساس انواع اصطلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و از این مزخرفات، داعش و سعودی و وهابیت و اسراییل چیزی نیستند که مرا نگران کنند، اینور یک پخ بکنند آنها پخ پخ میشوند، چیز و چیزهای دیگری هست و اغلب داخل ایران. من هیچ وقت کارمند جایی نبودم چون پارتی نداشتم، دوستانی در دستگاه های حکومتی داشتم ظاهرالصلاح، البته الان ندارم، احتمالا اینها خود مقتولان آینده خواهند بود، خانواده هاشمی رفسنجانی هم، تعداد زیادی از نماینده های مجلس های قبل، برخی از کارمندهای پلیس و ... مست و نشئه هم نیستم و تصمیم گرفتم دعا به جان خود و دیگران هم نکنم هرچند سخت است، آنچه باید بشود خواهد شد، مشیت الهی بگویم یا قضا و قدر، الهی کمکم کن و نجاتم ده یا ربی.