پیرمرد و شلغم
شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ب.ظ
داستان قدیمی آن پیرمرد که می خواست شلغم را بیرون بکشد و دست میبرد به برگهای شلغم و همسر ایشان شال کمر شوهرش را میگیرد تا کمک کند باهم شلغم را بکشند بیرون و میخواندند: بیا بیا بیرون بیا از دل خاک بیرون بیا از این طرف یا اون طرف بیرون بیا از دل خاک بیرون بیا...
گوشتم تمام شده بود یاد شلغم افتادم.
۹۵/۰۸/۱۵