پراکنده های پراکنده
زمانی هست که اعیاد برایم دیگر آن حس و حال شادی بخش را ندارد. عید قربان امسال با کشته شدن چند دختر خانم دانش آموز و اخبار آن شروع شد و تمام نشد. این روزها سر گیاهان تراریخته هم بحث فراوان است، یکی میگوید ترس دنیا ریخته و دیگری میگوید نه نریخته. از طرفی مسلمانهای میانمار کشته میشوند و اردوغان در پیام عیدش با آنها ابراز همدردی میکند و کشورهای همسایه برمه یا همان میانمار که در بین ایشان مسلمان هم هست کار خاصی نمیکنند. از یمن کسی حالش را جویا نمیشود که بیشتر از دو سال است که مسلخ بی گناهان شده و همه کشورهای اطرافش مسلمان هستند و انگار نیستند. بازی آمریکا و کره شمالی هم به دقایق حساس رسیده تا جاییکه داور گل زنی کند. همین چیزهایی که میبینم و میشنوم من را هل میدهد که برو شعر بگو و شعر بخوان و خیالاتی شو تا شاید خیالات تو حالی را خوش کند. به من مشکوک شدم که نکند در دور باطل گیر افتاده باشد؟!
البته من به چیزهای بی ربط بد عادت شدم، و بشنوید از « شازده کوچولو» ترجمه احمد شاملو؛
اغلب ما بچه های قدیم کتاب « شازده کوچولو» ی آنتوان دو سینت اگزوپری را خوانده ایم و یا فیلم و سریال و کارتونش را دیده ایم، این دو تا فایل صوتی کتاب شازده کوچولو است که گوینده مرد آقای احمد شاملو است که ترجمه هم کار خود ایشان است که حدود دو سال پیش از سایت audiolib.ir دانلود کرده بودم وقتی آن موقع شنیدم انگار چیزی جدید بود و انگار برای من نوشته شده بود و به سن و سال من کاری نداشت و با خود من کار داشت.
(پ.ن.- در قسمتی از بخش اول چنین گفته میشود: « از هرکسی چیزی را باید توقع داشت که از او ساخته باشه، قدرت قبل از هرچیزی باید به عقل متکی باشه...» )