سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی// خطاب آمد که واثق شو بالطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست// بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز// ورای حد تقریرست شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور// پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلّت نیست// ز مهر او چه می پرسی درو همت چه می بندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی// دریغ آن سایه همت که بر نا اهل افکندی
درین بازار اگر سودیست با درویش خرسندست// خدایا منعم گردان بدرویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند // سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی.
۹۷/۰۶/۰۷