صوفی نهاد دام وسر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زانچ آستین کوته و دست دراز کرد
صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت
عشقش بروی دل در معنی فراز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوش خرام کجا میروی بناز
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرونست
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو بتأییدنظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست
وندران آینه صدگونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین بتو کی داد حکیم
گفت آنروز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ! گله ای از دل شیدا میکرد
چرا خود را زندانی چارچوبهای وارداتی میکنیم؟ مد چیست؟ این تنوع طلبی چیست؟ آیا می خواهیم با مد وتنوع آدم باشیم و زندگی خوب داشته باشیم؟
چرا به دنبال سواد هستیم و سواد معروف در جامعه را یک هدف حقیقی می دانیم؟ سواد در معنی لغت یعنی سیاهی و در جامعه به مجموعه ای از معلومات زیر پرچم یک مدرک دانشگاهی گفته میشود. آیا واقعاً معلومات است یا بدترین مجهولات؟
من به عنوان یک شخص به جوابهایی رسیده ام ولی نمیتوانم بگویم که چقدر به حق و حقیقت نزدیک شده ام. گفتم امروز کمی ازپرسشهایم را با شما شریک شوم و امیدوارم که خیروخوبی به ما نظر کند و چشم ما روشن شود.
از یکنواختی خارج شوم؟ این نواخت چیست که پول پرستها میخواهند مرا از این نواخت تک بیرون بکشند. ریتم حق جویی چه خوش نواخت است، می خواهم و آرزو میکنم که ساز وجودم را حق کوک کند.
حل درست مسأله و یافتن پاسخ و راه درست برای مشکلات خیلی لذت و هیجان و کیف دارد. من یادم هست سالهاپیش آخر کتاب حساب دفرانسیل وانتگرال فصل بهینه سازی بود که البته برای مطالعه بود و درس نمی دادند و من مسأله های این فصل را حل میکردم. گاهی هشت نه ساعت وقت میبرد، وقتی به راه حل درست میرسیدم خیلی کیف میکردم، هیجان زده میشدم که مسأله را حل کرده ام که تمام دانش کتاب را باید به کار میبردم. آن روزها گذشت و من در هیچ بساط وبزم نشـٔه جات آن لذت را نیافتم.
از این بازی کنگره و دولت آمریکا که هی توپ ایران را به هم پاس میدهند و با آن روپایی میزنند، تا مثلاً روی هم را کم کنند و در اصل خیال اسراییل را جم کنند و یه عده شرکتهای شریک استکبار روی مبلها پشت تلقیزیسیون بخندند و شاد باشند، عجب تلقکهای خوش رقصی دارند اینا. بعد هم اوباما و شرکا بیان کجکی سر ایران جماعت منت بزارند که دیدید ما رو حرف خودمون هستیم، توافق تصویب میکنیم، میز تعمیر میکنیم، جیگر میپزیم، پرتقال آب میدیم، بیا این ور بازار. نه بابا!بعضی میگن میبینی این برادر عاج اُسین اوباماست، یعنی میخوای بگی که او با ماست دیگه؟ نه رفیق او با ما نیست، این عاجی شما با اوناست، اونایی که یمن آتیش میزنن، عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و ای خدا غزه رو کباب پز میکنند، آب را بر لب تشنه کودک میخشکانند، رو اشک مادر کنتور میبندند و خراج آتش باری و آتش بازی میگیرند. دولت آمریکا بی دولتی مردم ساده دل و خوش خیال است.
حدود دو سال است که اینها و جماعت زیر چتر و پرچمشان به داعش میگویند دولت اسلامی یا Islamic state یعنی هدفگذاریشان را کرده اند، البته این هدفگذاری آنقدر هم جدید نیست و خوب گفت مرحوم امام خمینی که به اسم اسلام با اسلام می جنگند. دولت اسلامی باید بخزد تا خر جمهوری اسلامی را بگیرد. در چند سال گذشته، شاید از اوایل هزاره به وقت اروپامریکا، هرچه گذشت لباس عربی و سرپوش عربی بیشتر مد شد و امروز بازار مد خیلی هماهنگ تر شده، روسیه نصف سهمش را که پیش گرفت یعنی کریمه و چین هم میخواد سهمی از ذخیره ارزی جهانی را بگیرد با یوان، عجب سهمبندی مستکبرانه ای ای ای ای ای ای، این که شد شیش تا، ها میخوان ما رو یعنی ایران را شپش تایی یعنی شیش تایی کنندههههههه ه و بخندند ه ها ه هاه هاهاههاه.
بنشینم و سر خویش گیرم _ دنباله کار پیش گیرم
مطلب قبلی سؤالی بود که اهمیت فراوانی دارد. در مورد عکسها و مطالب ذهن و فکرم را نباید دچار جمود کنم، قلبم وروحم را اسیر مرزهایی ساختگی نکنم. باید یاد بگیرم بپرسم، تحقیق کنم و آنگاه میتوانم به جواب درست برسم. در مورد اینکه مسجدالاقصی واقعی کجاست مطلبی را در سایت yjc.ir دیدم که به نظرم واقع بینانه و منصفانه تر بود.
ما اجازه نمی دهیم
جایی به نیرنگ تازه نمیدهیم
خود را نمیفروشیم
وسعت قلب خود به بد آوازه نمیدهیم
دنیای ولنگارتان پوچ است
آبادی خود به وهم پوشالی این سازه نمیدهیم
درود ای امام انقلابی
خاک پایت به آن کاخ قراضه نمیدهیم
کامران باش و عزیز و پابرجا
این وسعت بی نهایت به یک دو بازه نمیدهیم.
پیشداوری از بی انصافی و کبر برمی آید، همین یکی بس است که با جوگیر شدن بیامیزد که حاصلی غیر از تکدر، ریاکاری و از بین رفتن انرژی انجام کار مفید ندارد. امروز بیش از چهار سال است که سوریه تحت اشغال ارتش شیاطین است. مردم نبل و الزهرا تحت محاصره ای مرگبار هستند و فوعه و کفریا مدتی است این مشکل را تحمل میکنند. این مردم همه شیعه هستند، این دیگر عجب جرمی است. من سنی مذهب اعلان براـٔت میکنم از این وحشیگریها. ای کاش مردم حجاز بپا خیزند و حکومت سعودی و همراهان او را به زیر بکشند. من اگر سنی مذهب و مسلمان هستم چطور میتوانم از ظلم ظالم حمایت یا چشمپوشی کنم. خدایا به ما عقل درست و قدرت اقدام و قیام علیه ظالمان را بده، ما را به حق هدایت بفرما، الهی ما از تو دور شدیم، قدرت تفکر و تصمیم و عمل صالح به ما بده.
روز فهم مهر به بازی بود کودک تنهایی ام،
خوش خوشک در جستجوی راز پرواز پروانه ها،
او نپرسید از پدر کجا لانه دارد
نه از مادر
کجاست پروانه،
روز فهم عشق پدر با مادر قهر بود،
روز فهم مرد عاشق شد جوان پرخاشجوی،
باد بود در تهی خانه فضای مرد،
زن شد،
روز فهم زندگی،
مٌرد.
۱۵ آبان ۱۳۸۰